کد مطلب:7877 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:322

ضرورت انس با موعود (ع )
مقاله




ضرورت انس با موعود (عليه السلام )



براي رشد معنوي ، حلقه اي از عشق و ارادت به يكي از قديسان خداوند ايجاد كنيد و هر روز اين پيوند را قوي تر نماييد تا جايي كه احساس كنيد لحظه اي از آن وجود مقدس دور نيستيد. 1

جي پي وسواني



عبارت فوق از يك عارف شبه قاره هند در قرن حاضر نشان مي دهد انساني كه هنوز بهره اي از آگاهي بر خويش دارد و دچار بحران هويت نگشته ، براي اينكه خويشتن را از هرز رفتن نجات بخشيده و سكويي براي پرش داشته باشد چاره اي جز پيوند با يك قديس ندارد، آيا انسان چنين نيازي ندارد؟ آنچه ما را به اين نياز خويش آگاه مي كند و عطش شيدايي قديس بزرگ را زنده نگه مي دارد همانا داشتن منظر صحيح و بي غبار به زندگي و جهان هستي است . اين قدم اول است و گام دوم شناسايي آن روح بزرگ و احساس خوبيها و عنايت اوست تا اشتياق را برانگيزد و شوق پيوند دائم را برافروزد؛ زيرا اينكه من بدانم در بيرون از خانه كسي هست انگيزه اي و حركتي نمي آفريند اما اگر بدانم آنكه در مي زند محبوب من با ويژگيهاي دلپسند من است ، آنگاه خيز برمي دارم و از اينجا رابطه «هست » و «بايد» هم به طور جدي درك مي شود. 2 آدمي كه از هويت خويش و هستي غافل است انتظاري ندارد و فقط به تأمين معاش مي پردازد.

انتظار در بينش مترقي شيعي دقيقاً حاصل درك صحيح از انسان و هستي است . انسان منتظر به قدر و ارزش و پيچيدگي وجود خويش و نظم و زيبايي جهان پي برده و براي اين اساس به دنبال راهبري است كه توانايي رهبري او را داشته باشد. آدمي كه قدر و ارزش خود را نمي داند جاهل است گرچه مسلح به دانش روز باشد. چنانكه امير مؤمنان علي (ع ) فرمود:

كفي بالمرء جهلاً أن لا يعرف قدره . 3

براي ناداني شخص همين بس كه قدر و ارزش خود را نشناسد.

چنين انساني به دنبال آداب و نظمي بر رفتار خويش نيست در حالي كه انسان خودآگاه منتظر كه نظام هستي و تناسب و زيبايي آن 4 را يافته مي داند كه نمي توان بدون هماهنگي با نظم هستي زيست .

از همين جاست كه منتظران به حالت «اشفاق » 5 توصيف شده اند. اشفاق حالتي مركب از ترس و بيم و احساس نياز است . 6

نتيجه اين حالت همان دغدغه اي است كه براي رهبري صحيح پيدا مي شود و او كسي جز امام نيست . امام (ع ) بنا بر مباني شيعي داراي مقام عصمت است . عصمت تركيبي از دو خصلت آگاهي و آزادي است . آگاهي امام (ع ) و آزادي او به ويژگي ارجمندي مي پيوندد كه دلسوزي تمام نام دارد. او به شدت حتي بيش از خود ما با ما مهربان و شفيق است . چنانكه امام صادق (ع ) خطاب به «زيد شحّام » مي فرمايد:

والله يا زيد إنّي أرحم بكم من أنفسكم . 7

به خدا قسم من از شما به خودتان مهربان ترم .



نشاني از آگاهي



مردي به نام رميله مي گويد:

در زمان خلافت امير مؤمنان علي (ع ) دچار بيماري شديدي شدم ، اما در روز جمعه اي احساس بهبويد نموده و گفتم بهتر است به نماز امام (ع ) حاضر شوم ، اما هنگامي كه نماز خواندم و براي سخنراني امام (ع ) نشستم ناگهان دوباره احساس ناراحتي نمودم ، اما صبر كردم تا سخن امام (ع ) پايان يافت . هنگام خروج از مسجد، اميرالمؤمنان فرمود: «تو را ديدم كه از درد به خود مي پيچيدي ». من داستان خود را باز گفتم . امام (ع ) فرمودند: «اي رميله ! هر مؤمني كه بيمار مي شود، ما با بيماري اش رنجور مي گرديم و با غم او غمگين مي شويم و دعايي نمي كند مگر برايش آمين مي گوييم و هنگامي كه ساكت باشد برايش دعا مي كنيم ». من به ايشان گفتم : «اي اميرمؤمنان ! خدا مرا فدايت كند، آيا اين توجهات شما براي كساني است كه در حيطه حكومت و نظر شما هستند؟» پاسخ داد: «اي رميله ! هيچ مؤمني ، چه در شرق زمين و چه در غرب زمين از نگاه ما غايب نيست .» 8

و امام زمان (ع ) مي فرمايد:

فإنّا يحيط علمنا بأنبائكم .

دانش ما به اوضاع و احوال شما احاطه دارد. 9

چرا چنين نباشد و حال آنكه موعود(ع ) به علم ريزان و سرشار توصيف شده است :

ألسلام عليك أيّها العلم المنصوب و العلم المصبوب . 10

سلام بر تو اي پرچم افراشته و علم ريزان و سرشار.



نشاني از رهايي و آزادي



امام (ع ) وابستگي ندارد، وجودي مطهر است 11 كه از آدمها پلي براي خود نمي سازد. او دست آدمي را گرفته و از خاك به افلاك مي كشاند. اميرالمؤمنان (ع ) به هنگام بيعت مردم با ايشان فرمودند:

ليس أمري و أمركم واحد إنّي أريدكم لله وأنتم تريدونني لانفسكم . 12

هدف شما با من هماهنگ نيست من شما را براي خدا مي خواهم و شما مرا براي خود (اهداف حقير) مي خواهيد.

بنا بر آنچه گذشت امام موعود(ع ) احياگر هويت حقيقي انسان است و چنين است كه گسترش عقل انسان كه به انتخاب صحيح مي انجامد از برنامه هاي اصلي امام موعود(ع ) است . او دست مهر بر سر انسانها كشيده و عقول را به كمال مي رساند و انضباط روحي در انسان شكل مي گيرد. 13 در نتيجه هويت واقعي خويش را مي يابد و آن وقتي است كه از تنزل و تنوع رهيده به تحرك مي رسد و آن ويژگي انسان منتظر است كه به برترين هدف (سبحان ربي الاعلي ) روي آورده و در انتظار ابرمردي مي نشيند كه يادآور اين مقصد و برپا كننده حاكميتي در اين حد است . در دعاي ندبه مي خوانيم :

المذكّر بك و بنبيك .

او يادآور تو و پيامبر توست .

آري فاتح دروازه عبوديت و رهايي انسان از عبوديتهاي حقير و ذلت بار اوست .

أين باب الله الذي منه يوتي .

كجاست آن در خدايي كه از او وارد مي شوند. 14

برخي ويژگيهاي شوق برانگيز او عبارتند از:

عزيز كننده دوستان و خوار كننده دشمنان خدا؛

وسيله پيوند زمين و آسمان (پيوند انسان با خدا)؛

جوينده خون شهيد كربلا؛

صدرنشين قلّه نيكي و پرهيزكاري ؛

هماهنگ كننده انسانها براساس تقوي ؛

زاده بدرهاي درخشان ؛

زاده ستاره هاي نوراني ؛

زاده دانشهاي كامل ؛

زاده دليلهاي آشكار. 15

اين است كه همه انسانها، نه فقط شيعيان به انتظار اويند بلكه او آرمان هر دل باورمند از مرد و زن است كه در فراقش مي نالند كه :

بنفسي أنت أمنيه شايق يتمنّي من مؤمن و مؤمنه ذكرا فحنّا. 16

جانم فداي آنكه آرمان هر مرد و زن مؤمن است كه فريادش مي كنند.

فقط اسمها فرق مي كند يكي او را «مسيح » و ديگري او را «مهدي » مي نامد.

اما همه جان به كف گرفته و برايش فدا مي كنند. به او كه با همه غيبت بيرون از ما نيست (مغيّب لم يخل منّا) آن دور از وطني كه كناره از ما نگرفته (من نازح ما نزح عنّا).

پس جانم فداي آن بنياد اصيل كه هم طرازي ندارد:

أثيل مجد لايجاري . 17



نمونه هايي كوچك از پاسخ آن مير مهر



1. آيت الله بدلا(ره ) از علماي متقي و مدرسان راحل حوزه مي گويد:

روزي با اتوبوس عازم مسجد جمكران شدم ، عده زيادي از جوانها در ماشين بودند، با هم به مسجد جمكران مي رفتيم . بعد از نماز و دعا موقع برگشتن باز با هم همراه شديم . يكي از جوانها كه از نظر اخلاق و ادب و لباس خوب نبود به جوان ديگري گفت : من چهل شب چهارشنبه آمدم چيزي نديدم . من خيلي ناراحت شدم . گريه ام گرفت ، گفتم : يا صاحب الزمان به من كمك كن يك حرفي بزنم كه به دل اين جوان اثر كند، يك مرتبه اين شعر به دلم افتاد:

پاك كن ديده و آنگاه سوي آن پاك نگر چشم ناپاك كجا ديدن آن پاك كجا

بعد از مدتي آن جوان آمد و گفت : چشمم را پاك كردم و آن عادت را ترك نمودم و باز چهل شب چهارشنبه به مسجد جمكران رفتم و نتيجه نگرفتم . سؤال كردم : براي چه رفته بودي ؟ در پاسخ يك حاجت مبتذلي را ذكر كرد. گفتم دلت را پاك كن و اخلاص داشته باش تا نتيجه بگيري . بعد از مدتي دوباره آمد و گفت : چهل شب ديگر رفتم همانطور كه فرموده بوديد عمل كردم ، با قلب پاك و اخلاص عمل تا الحمدلله از مسجد و عنايت آقا امام زمان (ع ) حاجتم را گرفتم .

اين موارد نشان مي دهد كه دادن حاجت هم بهانه اي است . مقصد رشد و هدايت است كه با هدف آفرينش هماهنگ است . 18

2. نگارنده در اتومبيلي كه به سوي جمكران مي رفت سوار شدم راننده برايم چنين گفت :

شبي مسافري پيشنهاد دربستي داد و من او را سوار نمودم . هنگام طي مسير، مسافران كنار خيابان صدا مي زدند جمكران ! و مسافر من مي گفت سوار كن . چند نفري را سوار كردم ولي به عنوان گلايه گفتم : شما گفتيد دربست ! پاسخ داد نگران نباش كرايه دربست را هم بگير. مسأله مهمي نيست ، من آنقدر به اين آقا مديونم كه اين خرجها ارزشي ندارد. وجودم پرسش شد كه مي شود به ما هم بگوييد. نفسي تازه كرد و گفت : مثل هميشه در محل كسب خود كه جاذبه تجاري خوبي هم دارد نشسته بودم و گاه با مشتريان به ويژه زنان و دختران خوش و بش مي كردم . ناگاه دوستي قديمي وارد شد و با هم مشغول گفت وگو شديم . او از برخوردهاي من ناراحت بود؛ حق هم داشت . من تا گلو در فساد و تباهي فرو رفته بودم دوستم با لحني همراه شماتت و دلسوزي گفت : تا كجا مي خواهي بروي ؟ آخر نمي داني ما امام زمان (ع ) داريم و او از حال ما باخبر است ؟ گفتم : من معتاد گناهم ! اگر مي تواند نجات دهد. گفت : آخر تو خودت هم بايد كاري كني ... گفتم : مثلاً... . گفت : به جمكران بيا. گفتم : اگر كار به يك جمكران درست است خوب ، برويم .

آن شب چهارشنبه به سوي قم حركت كرديم . حس غريبي داشتم از يك طرف كشش گناهان و لذتها مرا وسوسه مي نمود، از طرفي احساس مي كردم چيزي در حال وقوع است . اما حالا آمده بودم به مسجد رسيديم وضويي گرفتم . بعد از مدتها غفلت چه حس شادمانه اي داشت . به مسجد پا نهادم . مثل جنيني بودم كه حركتهاي روز تولد را انجام مي دهد. نمازها را خواندم و از سجده اي كه صد صلوات مي فرستند فارغ شدم ديگر گفت وگويي نكردم . دعايي نداشتم ؛ زيرا چنان در نشئه شيريني و لذت اين نماز و توسل بودم كه خواسته ام به نتيجه رسيده بود. دوباره متولد شده بودم اكنون پنجمين هفته است كه مي آيم . يكي از شبها كه دوباره به همان بزمها دعوتم كردند. گفتم ديگر نمي آيم من لذتي چشيده ام كه با هيچ چيز عوض نمي كنم . آري امام موعود(ع ) آن شب همه سلولهاي وجودم را تسخير كرده بود. او ابديت مرا امضا نمود حالا اين خرجهاي كوچك ارزشي دارد؟

شايان ذكر است كه اين جذبه ها از كارهاي مقام امامت و به ويژه امام موعود(ع ) است چنانكه در قرآن آمده است :

و جعلناهم أئمّه يهدون بامرنا. 19

ما آنها را امام قرار داديم كه به وسيله امر ما مردم را هدايت مي كنند.

علامه طباطبايي (ره ) در ويژگي اين نوع هدايت مي فرمايند:

از اينگونه آيات استفاده مي شود كه : امام علاوه بر ارشاد و هدايت ظاهري ، داراي يك نوع هدايت و جذبه معنوي است كه از سنخ عالم امر و تجرد مي باشد و به وسيله حقيقت و نورانيت باطن ذاتش در قلوب شايسته مردم تأثير و تصرف مي نمايد و آنها را به سوي مرتبه كمال و غايت ايجاد جذب مي كند. 20

تحول روحي كساني چون يولي دختر چيني و دكتر صائب اسير عراقي و... به وسيله حضرت حجت (ع ) از اين مقوله اند و اين درخت سبز هر روز ميوه مي دهد.

3. يكي از دوستان طلبه كه داراي صفات خوبي چون تقوي و صداقت و اخلاص نيت است براي نگارنده تعريف نمود:

براي مسأله ازدواج اقدام كردم و به نتيجه رسيد و روز خريد عروسي تعيين شد. آن روز مدرسه بودم و پولي هم نداشتم كه به خانه بروم . دلم گواهي مي داد كه اگر بر سر تكليف و وظيفه باشيم مولايمان امام مهدي (ع ) ما را تنها نمي گذارد.

بعد از تعطيلي درسها به خانه رفتم . هنگام ورود خواهرم با شتاب پيش آمد فكر كردم مي خواهد اعتراض كند كه چقدر بي فكري ! اما با آرامش گفت : خوب كردي پول فرستادي بايد تا بعد ازظهر خريد مي كرديم . گفتم پول رسيد؟ گفت : آري ! دوستتان آمد و گفت اين پول مال فلاني است . روي آن نوشته بود هديه امام زمان !

دوستمان مي گويد بعد از چند سال هنوز ندانسته ام كه چه كسي آن پول را آورد.

«دل مي رود ز دستم صاحب زمان خدا را» بيرون خرام از غيب طاقت نمانده ما را

اي كشتي هدايت از غرق ده نجاتم شايد دوباره بينم ديدار آشنا را

«ده روز چرخ گردون افسانه است و افسون » يك لحظه خدمت تو بهتر ز ملك دارا 21



پي نوشتها :



1 .جي پي وسواني ، با خالق هستي ، ترجمه مقدم .

2 .علي صفايي ، درسهايي از انقلاب ، ج اول .

3 .خطبه 16، نهج البلاغه .

4 .ر.ك : سوره نمل (27) آيه 88: «و تري الجبال جامده و هي تمرّ مرّ السحاب صنع الله الذي أتقن كلّ شي ء إنّه خبير بما تفعلون »؛ و كوهها را مي بيني [ و ] مي پنداري كه آنها بي حركتند و حال آنكه ابرآسا در حركتند، [ اين ] صنع خدايي است كه هر چيزي را در كمال استواري پديد آورده است . در حقيقت او به آنچه انجام مي دهيد آگاه است .

5 .ر.ك : سوره شوري (42) آيه 18: «يستعجل بها الذين لا يؤمنون بها والذين امنوا مشفقون منها و يعلمون أنها الحق ...»؛ كساني كه به آن ايمان ندارند شتابزده آن را مي خواهند و كساني كه ايمان آورده اند، از آن هراسناكند و مي دانند كه آن حق است .

6 .فرهنگ عربي ، فارسي ، ماده شفق .

7 .محمدباقر مجلسي ، بحارالانوار، ج 47، ص 143، ج 197.

8 .شيخ عباس قمي ، سفينه البحار، ج 3، ص 408.

9 .بحارالانوار، ج 53، ص 175.

10 .زيارت آل ياسين .

11.سوره احزاب (33) آيه (33): «إنّما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهّركم تطهيرا»؛ خدا فقط مي خواهد آلودگي را از شما خاندان [ پيامبر ] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند.

12.نهج البلاغه ، صبحي صالح ، خطبه 136.

13.لطف الله صافي گلپايگاني ، منتخب الاثر، ص 607، به نقل از امام باقر(ع ): «إذا قام قائمنا وضع الله يده علي رؤس العباد فجمع بها عقولهم و كملت بها أحلامهم »؛ هنگامي كه قائم ما به پا خيزد، خداوند دستش را بر سر بندگان مي گذارد و بدين وسيله عقلهاي آنها افزايش يافته و خردهاي آنها به كمال مي رسد.

14.دعاي ندبه .

15.همان .

16.همان .

17.همان .

18.مير عظيمي ، مسجد جمكران تجليگاه صاحب الزمان (ع )، ص 80.

19.سوره انبياء(21) آيه 73.

20.سيدمحمد حسيني طباطبائي ، شيعه در اسلام ، ص 260.

21.فيض كاشاني .



عزيزالله حيدري - ماهنامه موعود - شماره 49